شما قهرمان نیستید – مشتری شما است
آوریل سان شاین هاوکینز مجری کارگاه StoryBrand، سخنران اصلی و میزبان پادکست Marketing Made Simple (که دارای 2 میلیون بار دانلود است) است.
او به کسبوکارها کمک میکند پیامهایشان را سادهتر کنند، و دوست دارد به رهبران کسبوکار آموزش دهد تا از چارچوب StoryBrand برای سادهسازی آنچه میخواهند بگویند استفاده کنند.
به خواندن ادامه دهید تا سه نکته او را در مورد داستان سرایی، فروش آنچه که دوست دارید و مشتری را به قهرمان تبدیل کنید، بیاموزید.
1. با آنچه دوست دارید رهبری کنید.
اگر این به نظر کمی شبیه موعظه های لیز گیلبرت است خوردن دعای عشقبا من تحمل کن به بازاریابی متصل می شود.
نکن “آنچه را که بیشترین پول را برایت به ارمغان می آورد انجام بده”… فقط برای لذت بردن از آن کاری انجام بده. ساده و ساده.
هاوکینز به من می گوید: “شما باید محصولاتی را بفروشید که بیشترین لذت را برای شما به ارمغان می آورد. چرا به کاری که از انجام دادن آن متنفرید فشار می آورید؟ این کار را نکنید.”
او میگوید: «من افراد زیادی را میشناسم، بهویژه در فضای SMB، که به دلیل حمایت از خود برای فروش چیزی که واقعاً از فروش آن خوششان نمیآید، در رکود هستند.
این بدان معنا نیست که شما باید به طور کامل ارائه آن محصولات را متوقف کنید، به خصوص اگر آنها چراغ را روشن نگه دارند.
اما به گفته هاوکینز، وقتی به چیزی که می فروشید اهمیت می دهید، مشتریان شما می توانند آن را احساس کنند. به داستانها یا ارزشهایی که برای شما مهمتر هستند، متمایل شوید و خواهید دید که عمیقتر با مخاطبان خود ارتباط برقرار میکنید.
حالا چگونه می توانم با خواندن رام-کام و نوشیدن مارگ های فریز شده شغلی ایجاد کنم؟
2. مشتری شما قهرمان است. نه تو
هاوکینز می بیند که بسیاری از بازاریابان برند خود را به عنوان قهرمان معرفی می کنند و او می گوید این یکی از بزرگترین اشتباهاتی است که بازاریابان می توانند مرتکب شوند.
“هر کس قهرمان داستان خود را بیدار می کند. مشتریان شما، افرادی که می خواهید آنها را جذب کنید… داستان باید درباره آنها باشد.”
به عبارت دیگر، شما بتمن نیستید – شما آلفرد هستید.
یک مثال اخیر را در نظر بگیرید: هاوکینز با یک برند جواهرات کار می کرد که محصولاتی را در مالاوی تولید می کرد و به کارگران خود 3 تا 5 برابر حداقل دستمزد می پردازد. طبیعتاً آنها می خواستند این را از پشت بام ها فریاد بزنند. چه کسی نمی خواهد؟
اما هاوکینز وارد عمل شد و اشاره کرد که این برند قرار نیست قهرمان باشد. مشتری است.
ما کمپین را بازنویسی کردیم تا بپرسیم این قطعات چگونه می توانند به مردم کمک کنند تا یک نقطه عطف را جشن بگیرند – مانند یک ترفیع، یک سالگرد، یک تولد؟
ناگهان جواهرات فقط جواهرات نبود. نشانی از لحظات بزرگ (و کوچک) زندگی مشتری شد.
آیا تا به حال شده که وارد یک وب سایت شوید و چند جمله اول را بخوانید و فکر کنید وای این آدم تو سر منه؟ این پایان بازی است: برای اینکه مشتریان شما احساس کنند که آنها را به دست آورده اید.
هاوکینز میگوید: «وقتی میتوانیم محصولات خود را به گونهای قرار دهیم که با آنچه مشتریانمان احساس میکنند هماهنگ شوند، آن لحظه «دینگ، دنگ، دنگ» ایجاد میشود – «این من هستم! این برای من است!» “این چیزی است که ما به دنبال آن هستیم.”
3. بازاریابی فقط داستان سرایی است.
همانطور که مشخص است، آوریل سان شاین هاوکینز دقیقاً همان چیزی است که انتظار دارید – روشن، گرم و فوق العاده شاد.
او همچنین عاشق یک داستان خوب است، به همین دلیل برای یک شرکت کار می کند (StoryBrand) که به کسب و کارها کمک می کند تا پیام های خود را از طریق یک چارچوب ارائه شده واضح تر کنند.
“فقط خوب است که یک چارچوب برای رفتن به آن داشته باشید، بنابراین وقتی می گویید “اوه نه، دوباره یک مکان نما چشمک می زند. من باید چه بگویم؟” شما چارچوبی دارید که باید روی آن کار کنید،” او به من می گوید.
خرده خرد این است: به عنوان بازاریاب، ما همیشه مجبور نیستیم چرخ را دوباره اختراع کنیم. اگر بازاریابی واقعاً فقط داستان سرایی است، پس بسیار مهم است که با پیام های خود به همان شیوه ای رفتار کنید که یک رمان می نویسید – با یک قهرمان، یک چالش قابل غلبه، و یک پایان پیروزمندانه.
این خبر را در ایران وب سازان مرجع وب و فناوری دنبال کنید
جهت دانلود و یا توضیحات بیشتر اینجا را کلیک نمایید