هوش مصنوعی؛ آرمانشهر یا دیستوپیایی؟
رویای کارل مارکس جامعهشناس و فیلسوف انقلابی آلمانی، تولید عمومی تحت نظارت دولت بود که به کارگران رها شده از قید کار اجازه میداد که «صبحها شکار، بعد از ظهر ماهیگیری و عصرها دامداری کنند و بعد از شام هم به انتقاد بپردازند» بدون اینکه مجبور به کار مزدی باشند.
ویلیام موریس، فعال سوسیالیست قرن نوزدهمی، طرفدار کار مطلوبتر و لذتبخشتر بود و اعتقاد داشت که وقتی انگیزه سود کارخانه در کار نباشد، انجام کارهای کمتر ضروری، ۴ ساعت در روز زمان خواهد برد.
بنابراین پیشنهاد ایلان ماسک به ریشی سوناک مبنی بر اینکه جامعه میتواند به نقطهای برسد که در آن «هیچ شغلی لازم نیست» و «شما میتوانید اگر دلتان خواست کار کنید… اما هوش مصنوعی همه کارها را انجام خواهد داد»، باب بحثی قدیمی را باز میکند.
با این حال، کارشناسان گمان میکنند که دنیای بدون کار احتمالا بیشتر دیستوپیایی است تا آرمانشهری. تام هاجکینسون، یکی از بنیانگذاران مجله آیدلر که برای سه دهه بستری برای بررسی مسائل مربوط به کار و اوقات فراغت بوده است، میگوید: «این داستانی قدیمی است و هرگز اتفاق نخواهد افتاد. شعری قدیمی متعلق به یونان باستان که میگوید، آیا فوقالعاده نیست که ما آسیاب آبی را اختراع کردیم تا دیگر ناچار نباشیم ذرت را خودمان آسیاب کنیم؟ و زنان از این پس میتوانند تمام روز را بنشینند و کاری انجام ندهند. بله، این ایدهای است تکراری.»
او ادامه میدهد: «افرادی مانند برتراند راسل در دهه ۳۰ در مورد این موضوع صحبت میکردند. بدون کار ما چه خواهیم کرد؟ یک دیدگاه این است که مردم نمیدانند چه کار کنند، زیرا مردم کم و بیش برده هستند. آنها فقط در طول روز به تماشای تلویزیون یا فیلمهای اکشن مینشینند. اما در واقع، با توجه به زمان آزاد بیشتر در تجربهای مانند دوران کرونا، میتوانیم ببینیم که مردم میتوانند گروههای محلی راه بیندازند، بیشتر باغبانی کنند، بیشتر به امور خانه بپردازند، با خانواده وقت بیشتری بگذرانند، کارهای خلاقه بیشتری انجام دهند، موسیقی بنوازند، شعر بگویند و همه چیزهایی که میتوان بخشی از زندگی خوب نامید.»
هایجنکسون میگوید که با وجود همه اینها، مطالعات نشان داده که کار مزدی، برای سلامت روان، موقعیت اجتماعی و هویت فرد مفید است. او میگوید: «من فکر میکنم ما به هر حال باید نوعی کار انجام دهیم، اما باید به سمت هفته کاری کوتاهتر و جامعهای با اوقات فراغت بیشتر حرکت کنیم.»
مجموعه جالب توجهی از تحقیقات در سال ۲۰۱۹ به رهبری برندان بورچل، استاد علوم اجتماعی و رئیس سابق کالج ماگدالن، کمبریج، نشان میدهد که هشت ساعت کار با حقوق در هفته، از نظر منفعت برای سلامت روان بهینه است.»
بورچل با کنار گذاشتن «مشاغل بدی که واقعا شما را از بین میبرند»، میگوید که «شغل متوسط شما، از نظر تعامل اجتماعی، ساختارمندی و احساس هویت برایتان خوب است.» او معتقد است که دنیای بدون کار «ایده افتضاحی است و معلوم نیست سلامت روانی مردم در چنین وضعیتی چطور خواهد بود.»
بورچل میگوید: «بازار کار، بهعنوان راهی برای توزیع پول در اقتصاد، باید تغییر کند و باید به مردم بیاموزد که چگونه به جای رفتن به خانه، کارخانه یا دفتر، روز خود را با نوشتن شعر، ماهیگیری یا هر چیز دیگری پر کنند.»
بورچل گفت که تغییر وضعیت کنونی به وضعیتی با ساعات کاری کوتاهتر «مزایای عظیمی برای مردم» دارد، اما او افزود: «اگر جامعه به سمتی برود ک بسیاری از مردم به طور کامل از بازار کار منار گذاشته شوند، بسیار نگرانکننده خواهد بود و میتوانید منتظر آیندهای دیستوپیایی باشید.»
دیوید اسپنسر، استاد اقتصاد در دانشگاه لیدز، در کتابش با نام «کار سبک: پایان زحمت در قرن بیست و یکم» ایده کمتر کار کردن را مطرح میکند، اما نه حذف آن به طور کلی. او با اشاره به مشارکتهای جمعی، روابط شخصی و توسعه مهارتهای فردی میگوید: «حذف کار به طور کلی، ما را از چیزهایی از این دست که برایشان ارزش قائلیم، محروم میکند. بنابراین در این صورت، جامعهای فقیرتر، غمگینتر و کممهارتتر خواهیم بود.»
او ادامه میدهد: «بله، با از دست دادن کار، ضرر و زیان خواهیم داشت. البته میدانم که همه کارها خوب نیستند. باید کارهای سخت را به هوش مصنوعی بسپاریم و به دنبال کاهش سختی کارها باشیم.»
او به نظر موریس در مورد رسیدن به رضایت با کار اشاره میکند و ادامه میدهد: «کار ماهرانه، خوب است و در ساخت جامعه بهتر نقش موثری دارد. باید از فناوری برای خلق چیزهای کمتر و مفیدتر استفاده کنیم. از این نظر، آینده میتواند واقعا روشن باشد. این آیندهای اتوپیایی است که اسکار وایلد، ویلیام موریس و بسیاری از متفکران در نظر داشتند؛ جایی که فناوری کار را حذف نمیکند، بلکه آن را سبکتر خواهد کرد.»
منبع: همشهری آنلاین
این مطلب از سایت ایتنا گردآوری شده است.
منبع: ایتنا